سپيتامسپيتام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

سپيتام

چهار دست و پا رفتن سپيتام

ققلي جونم چهار دست و پا رفتنت مبارك، دو هفته اي ميشه چهار دست و پا ميري و مثل برق و باد خودت رو به دمپايي آشپزخونه ميرسوني و اگه ازت غافل شيم مراسم دمپايي خورون داري
21 اسفند 1390

شكرانه

سپيتام قشنگم! این روزها بی اندازه شیرین شده ای، با چشمانت دلبری می کنی و من هر روز بیشتر از روز قبل مست می شوم از شراب پاک مادری. تو همه هستی من و پدری.روزی هزار هزار مرتبه خدای مهربانم را برای داشتن تو نازنینم شکر می کنم و می دانم شکرانه هایم به اندازه ی ذره ای از لطف خداوند را جبران نمی کند. جانِ مادر! با خنده هایت جان می گیرم. با کلمات نامفهوم تو اوج می گیرم و بر سجاده شکر خداوند بوسه می زنم که گلم حالا دیگر بی تکیه گاه می نشیند.عصر که می شود بی صبرانه چشم به در می دوزی و با تک صدایی ذوق آمدن پدرت را داری. عزیز دلم! غذا خوردنت دیدنی ست با آن اداهای شیرین و دوست داشتنی. نمی دانم من بچه ندیده ام یا همه مادرها از دیدن شیرین زبانی ها و شیرین ...
21 اسفند 1390

دفترچه خاطرات

پسر گلم الان كه اينا رو برات مينويسم 8 ماه و 29 روزته ميخوام با نوشتن اين خاطرات هيچوقت كارهاي شيرينت رو فراموشم نكنم و وقتي بزرگتر شدي خودت هم بخوني  از پروردگار سپاسگذارم به خاطر اينكه تو رو به ما داد تا معني و مفهوم تازه اي از زندگي رو بچشيم و زندگيمون رنگ و بوي ديگه اي بگيره عاشق  لپ تاپ ، شارژر موبايل، سيم تلفن و كيسه پلاستيكي و اصلا با اسباب بازي هات بازي نمي كني. سوار روروئك ميشي و تند و تند پا مي زني و هر كي رفته باشه حمام و wc پشت در وايميستي و اونقدر گريه ميكني و به در ميكوبي كه طرف رو مجبور ميكني زود دربياد بيرون، مدام انگشت اشاره ات رو ميذاري گوشه لبت و  بابا بابا ... ميكني و آب از...
3 اسفند 1390

سپيتام من

می آیی و زندگی عاشقانه میشود میباری و همه جا تازه میشود می تابی و دلم بیشتر عاشقت میشود می مانی و شبها پرستاره میشود با تو بودن تکرار میشود این تکرارها باز هم تکرار میشود و دنیا که تو باشی از آن میشود تو هستی و دلم به تو خوش است تو می مانی همین برایم کافیست میخواهمت ، میخواهمت ای تمام بود و نبودم تو کجا بودی لحظه هایی که در پی تو بودم تو کجا بودی لحظه ای که در آرزوی داشتن یکی مثل تو بودم آمده ای که با تمام وجودم عاشقت باشم همانگونه که اینک دیوانه ات هستم ، مثل این است  که عمریست گرفتار تو هستم می مانی و شبها پر ستاره میشود ، می آیی و  زندگی ام از این رو به آن رو میشود میدانی که هیچکس مثل من اینگونه عاشقت نمیشود ...
18 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپيتام می باشد